کد مطلب:34815
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:67
با توجه به آية شريفة« انَّ اللهَ عَلي كُلَّ شَيء قَدير» آيا خداوند ميتواند مانند خود را بسازد؟ آيا ميتواند جهان هستي را مثلاً در تخم مرغي (به طوري كه نه جهان كوچك گردد ونه تخم مرغ بزرگ شود) جاي دهد؟
جواب اجمالي اين پرسشها يك جمله است و آن اين كه قدرت هر چه هم نامتناهي و نامحدود باشد، به چيزي تعلّق ميگيرد كه عقل و خرد امكان آن را تصديق كند و باور نمايد كه يك چنين چيزي «شدني» است.
امّا چيزهايي كه امكان ذاتي ندارند و در نزد خرد از امور ممتنع و محال شمرده مي شوند، هرگز قدرت به آنها تعلّق نمي گيرد.
توضيح اين كه هنگامي كه ما افكار و انديشه هاي خود را با خارج مي سنجيم، آنها را دو نوع مي يابيم
نوع اوّل انديشه هايي كه عقل براي وجود و هستي آنها مانعي نميبيند و در پوشيدن لباس هستي جز به يك قدرت، به چيز ديگري نياز ندارند، مانند جهان آفرينش با آن وسعت و گنجايش، با آن همه انواع زياد، با آن همه كهكشانها و سحابيها و كواكب و اقمارش و… كه همگي ذاتاً امر ممكن بوده و در پرتو قدرت نامتناهي خداوند لباس هستي پوشيده اند.
نوع دوّم موضوعاتي كه در سنجش عقل و خرد ايجاد آنها محال و ممتنع بوده و در نظر عقل امكان هستي براي آنها نيست، نه از اين جهت كه قدرت پديد آورند ه ناقص و نارساست، بلكه خود آنها ذاتاً امكان پذيرش و جود هستي را ندارند.
مثلاً هر گاه به يك نفر دوزندة چيره دست پيشنهاد شود كه از يك مشت پاره آجر و يا هيزم، براي دختري كه به خانة بخت ميرود پيراهني بدوزد و يا به يك نقّاش توانا گفته شود كه بر روي نسيم لرزان سحرگاهان و يا امواج پرچين و شكن دريا، دور نماي زيبايي از پرهاي طاووس ترسيم كند، قطعاً هر دو نفر خواند گفت يك چنين آلات و ابزاري، براي موضوعي كه در نظر گرفتهايد لياقت و شايستگي ندارد و از آجر و هيزم نميتوان پيراهن دوخت و بر روي نسيم لرزان سحرگاهان، نميتوان نقّاشي نمود.
اينها و مانند اينها يك سلسله موضوعاتي است كه بشر با فراست و هوشياري خاصي درك نموده كه مثل«هيزم» و«آهن» ابزار خياطي نيست و نقاّشي روي هوا و آب امكان ندارد و در محيط زندگي نمونة اين مثالها فراوان است.
مثلاً عقل هر انساني درك ميكند كه محال است يك چيز در يك لحظه هم موجود باشد و هم نباشد و يك لامپ در يك آن هم خاموش باشد و هم روشن و يا ظرفي هم پر باشد و هم خالي… .
امتناع و محال بودن اين نوع موضوعات، از بديهيّات عقل است و كسي ـ هر چند هم خيالباف باشد ـ نميتواند براي اين امور امكان و جود فرض كند.
از اين مثالها روشن گرديد، اموري كه طبعاً محال و ممتنع است، از قلمرو قدرت خارج بوده و به كار بردن لفظ «قدرت» در اين موارد، غلط و ناصحيح ميباشد و همواره قدرت بر امور ممكن كه قابليّت وجود و هستي را دارند تعلّق ميگيرد.
با يك بررسي كوتاه معلوم مي گردد، علت عدم تعلق قدرت بر آنها اين است كه همة آنها جزء محالات بوده و امور محال از قلمرو قدرت و پذيرش آن بيرون است.
مثلاً، وجود مثل براي خدا محال است و دانشمندان در بحث صفات خدا، با دلايل استوار يگانگي خدا را ثابت نموده و بودن هرگونه شريك و مانند را براي او محال دانسته اند. در اين صورت فرض آفريدن مثل، فرض محال است..
همچنين سؤال از اين كه خداوند مثلاً ميتواند جهان را در تخم مرغي جاي دهد، سؤال از ايجاد يك امر محال است، زيرا عقل روي يك سلسله محاسبات و مشاهدات روشن دريافته است كه بايد ظرف از مظروف( چيزي كه داخل ظرف است) بزرگتر باشد و محال است يك شيء بزرگ با وصف بزرگي، در ظرفي كوچكتر از خود جاي گيرد.
بنابراين، تمنّاي اين كه جهاني درميان تخم مرغي جاي گيرد، تمنّاي يك امر محال از خداست و از بيانات گذشته روشن گرديد كه امور محال از قلمرو قدرت مطلقاً خارج ميباشد و همواره قدرت بر امر ممكن تعلّق ميگيرد.
معارف اسلام
ايت الله مكارم شيرازي
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.